...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

 

 

دقت کردین که کیبورد هنیشه یگ سری حرفا رو اشتیاه تابپ میکنع که نه غلط املایی میسه بهشپن گفت نه مدل حرف زدن خاضی ان :/ ... Just fun..XDD

 

پ.ن : اگه کامنت یا پیام این جوری براتون میفرستم دلیلش فقط کیبورده و اینکه عجله داشتم احتمالا برای همین غلطارو ندیدم (҂⌣̀_⌣́)

+ خاک تو سرت‌کیبورد :((  ... این کثافد ابرو برای من نذاشته :/ 

٭★٭★٭★٭

برگردیم به بحث ...از انتخاب های مذخرف این هفته نگم برات :/ ... مثلا اینکه چند روز پیش انتخاب کردم به جای کره و مربا نون پنیر گوجه خیار-عاشق این ترکیبم(: - بخورم !!... که البته پنیر نداشتیم مامانم یک سری ماست دست ساز ترش خریده بود که جای پنیر داد بهم و خیارمم تلخ بود و موقع پوست کندنشم دستم نزدیک بود ببرع :/ ... 

درس اخلاقی : اگه یهویی تصمیم میگیرین منوی صبحانه تونو عوض کنید حتما قبلش چک‌کنید مواد لازم برای صبحانه ی جدیدتون در یخچال موجود باشد :/ಥ⌣ಥ این از سر صب بود !!! 

 

 

 

همون چند روز پیش : دومین انتخاب بد این بود که میخواستم برم مدرسه مامانم گفت لباس فرم بپوشش-___-... گفتم دودقه میخوام برم فرم سلامت بدمااا ... گفت نخیررر بپوش میری اونجا باید رسمی بری ! ... هیچی دیگه نه تنها مانتو و مقنعه بلکه صندل هامم نذاشت بپوشم با کتونی رفتم ಥ⌣ಥ. 

حالا رفتم مدرسه میبینم هر کدوم از بچه ها یک رنگن :/ لعنتی انگار سالن مد و فشن پاقیس بود ( ̄^ ̄)... همه خوبا همه جذاباااا همه انگار از دماغ فیل افتاده هااا ... حالا من با یک عدد گونی :/ ... یعنی زود فرمو دادم به یکی از معاونین و سریعا محو شدم تا قبل اینکه یکی منو بشناسه!!!... حالا اینا به کنااار اون معاونی که صندل پاشنه بلند سفید پوشیده بود که زد منو و ارمان های منو نیست و نابود کرد XD 

درس اخلاقی : هیچ وقت تو تابستون با فرم نرین مدرسه( ̄ω ̄;)... یا حداقل قبلش بپرسین ببینین بقیه چجوری رفتن :/ 

انتخاب مذخرف سوم مربوط میشه به جای خوابم که  عمه ی همه ی اشتباهاتمه ! ... اتاقم چون گرمه و تابستونا نمیشه توش نفس کشید برای همین یا میرم تو اتاق وسط میخوابم یا شبایی که بابام نیست میرم پیش مامانم -در واقع صبا از اونجایی که شبا نمی خوابم XD-... و یا تو حال میگیرم کپه مو میزارم ... چون جدیدا کنار اتاق وسط و اتاق من هم یکی داره میسازه صدای بنایی اینا نمیزاره من بخوابم کلا اومدم تو حال مثله گربه ها رو مبل میخوابم ( ̄^ ̄) بد بختیه امروز این بود که تو اتاق خودم و اتاق وسطی هم گرم بود هم صدای بنایی ! ...اتاق مامان بابام هم نمی شد برم چون بابام رو تختش خواب بود و صدای خرخر°~° ... تو حال هم صدای مخلوط کن مامانم - ساعت هفت صبح نمی دونم چی داشت میساخت :|| - تازه صدای بنایی جدیدی که گویا ساختمان جلویی ما بود هم بگوش میرسید :/ ... یعنی کلا هیچی بالشتو و پتومو برداشتم اومدم تو راه رو گرفتم همون جا رو قالیچه ی سه متری کف زمین گرفتم خوابیدم ಥ⌣ಥ ... مشکل مکانم که حل شد دیدم نور راهرو زیاده نمی تونم بخوابم :/ ...از مامانم پرسیدم چشم بندش کجاست هیچی نگفت - گویا اینقدر صدای مخلوط کن زیاد بوده نشنیده من چی گفتم - هیچی دیگه دست اخر رفتم کلاه بافتی زمستونی مو برداشتم سرم کردم تا زیر بینیم و گرفتم خوابیدم - حتما میگین گرمم نشده :/ ... - نه جانم اینقدر خسته بودم حوصله ی حل کردن یک مشکل دیگه رو نداشتم (~‾▿‾)~

یک مدت خواب بودم که با صدای غرغر بابام پاشدم !! 

بابام خواب الود بوده داشته میرفته دست شویی از رو من رد شده نزدیک بوده بیوفته برای همینم غر غر میکرد که اینجا جای خوابه اخههه!!! - له کردن من بماند :||...اصلا مسئله ی مهمی نیست .____. 

من : جای دیگر نبود خب (¬_¬)ノاینا هی سر صدا میکنن وقتی من میخوام بخوابم *~*

بابام : اگه شبا بخوابی این مشکلات پیش نمیاد ! :/

من : اگه میتونستم که همین کارو میکرد :/ 

من تو دلم : خودتم که مثل منی صبا میخوابی XD

(بابام شبا جدیدا خیلی می ایسته بالای سر این مریضا ... جان جدتون ماسک بزنید میرین بیرون ...مرسی... اه) 

راستیع وقتی خواب بودم- خودمو زده بودم به خواب- مامانم اومد از لپم یک بوس کرد ((((= ....بعدا هم گفت تو اون حالت-کلاه تا زیر بینی- چقدر شبیه پسر خاله شده بودی |-*°∆°*-|.... پسر خاله ی کلاه قرمزی رو میگفت XD

حرفش بد به دلم نشست XDD

 

 

بعلیع از انتخاب های خفنتون تو این هفته بگین:/... شده انتخاب یک اهنگ (: انتخاب بک گراند جدید برای گوشی تون یا تم جدید ...چم دونم هر چی اصن ...امروزم طبق معمول یک روز گرررررم و عرق ریز بود به طوری که همزمان هم کولر هم پنکه باهم کار میکردن ! - چشمم بابامو دور دیده بودیم (~‾▿‾)~ - سر صب یک شلوار گرمکن پام بود با یک تیشرت حدودای ظهر اینا که شد تبدیل شد به تاپو شلوارک XD

 

جدیدا با مامانم میریم پیاده روی !! 

میریم از تو دندان پزشکان دور میزنیم دادگرو طی میکنیم و از تو کیل اباد میریم فارغ التحصیلان بعدم قل میخوریم میایم خونه مون *-*

چقدر نایسیم ماع :| ... دور یک منطقه رو طواف میکنیم میایم خونه -_-

مامانم پیشنهادشو داد که  بریم پیاده روی و که گفت با خودم گفتم داره فقط حرف میزنه ! ... «سخنی بلا عمل » ولی وقتی دیدم لباساسو عوض کرده پشمام ریخت و گفتم خداوندگااارااا بالاخره اون شنبه ای که همیشه نوید میدهی از راه رسید*-* «شنبه ای برای تغییرات بزرگ از جمله لاغر کردن و قول ورزش کردن مامانم به خودش » بعد از اینکه روز اولو طی کردیم مامانم نزدیک خونه پیشید تو قنادی مون :/ گفتم ای وی چه میکنی ؟ ... گفتا خفه شو بدنم شیرینی میطلبد :// 

... هیچی دبگه هرچی کالری سوزوندیمو دوباره دریافت کردیدیم :||

 

+ از قنادی از این شکلات سنگ رنگی رنگی هاع خریدم :/ ... خوردنشون حس این اساطیر افسانه ای رو میده تو این بازی ها که با خوردن سنگ حرفو از ده جا سولاخ سولاخ میکنن *--* 

 

 

 

٭★٭★٭★٭

جدیدا سعی میکنم درس زیاد بخونم ... ولی تو ساعت کاری خودم ! ... مثلا مشاورم گفته از هفت صبح تا چهار عصر درس بخون (^~^) ولی من از چهار عصر میخونم تا هفت صبح XD .... کلا شب کاری دارم ... حس در خوندن تو شبا بیشتره دقت کردین ؟!... نمی دوم بخاطر اب و هواست یا اینکه هورمونی در بدن وجود داره تحت عنوان... استادنایتنین...(study+night)... که در پاسخ به تاریکی ترشحش زیاد میشه :/ 

از کجا ؟! ... فک کنم غده ی هیپو سافون دوتا کوچه پایین تر از هیپوفیز پیشین :/ 

تازه یک هورمون دیگه هم گشف کردم تحت عنوان گشادیمون ... XD

توضیح خاصی دربارش نمیدم ماشالا همه استادن ((((=

به قطر کتابام قسم !! ... XD

در هر حال ... مهم اون بازه ی بین عدد ۴تا ۷ هستش که من رعایت میکنم XDD... هوووف راستیع فیلم غرفه ی بوسه ...-kiss roomoh- رو ببین قیشنگیهه*---* 

 

+ قالب وب خوبه یا عوض بنمایم ؟ .-.

 

+یک فیلم -سریال در واقع- دیگه هم دیدم که اسمش کبیر -the great- هست و راجب کاترین کبیره *---* 

اگه بیکارین و اطلاعات تاریخی تون راجب روسیه خوبه و سنتونم بالای ۱۶ ساله ببینید توصیه میشه 💁🏻👌🏻

+ گررررمهههههههه.... پختتتتمممممم...خدااااایاااا

ندا از اسمان : بانگ مزن درویش ! ... ما نیز گرمان است ...کاریش نمیشه کرد غر نزن برو کولرو روشن کن سر پنکه رو هم کج کن اینطرف :||

باعش:(

 

این هفته از بهترین انتخاب هام این بود ...

بیشتر درس بخونم 

بیشتر با مامانم حرف بزنم و با بابام وقت بگذرونم 

بریم بیرون پیاده روی - البته این بیشتر تحمیل شد بهمXD - 

کمتر غر بزنم ... بیشتر نادید بگیرم 

کمتر غصه ی ماهی هی مرده مونو بخورم و خیلی چیزای دیگه ... 

 

پ.ن : این هفته هفته ی تستمه برای همین قراره یک مدت محو بشم چون اخر هفته ازمون دارم و اینا :) ... اگه نظراتو دیر پاسخ میدم دلسرد نشین -البته اونایی که اهمیت میدن و میان پاسخشو میخونن- خلاصه دیر و زود داره و سوخت و سوز نداره !

 

پ.ن : هلیاع :/ ... با توام فرزندم (・∀・) کال تو می !!! خاااب ؟! ( ˘ ³˘)❤

یعنی اگه از رئیس جمهور امریکا میخواستم بهم زنگ بزنه تا حالا ده دفعه این کارو کرده بود .___. ولی خااب مرا با آن کله زرد چکار است ... XD ... پناه بر خدا ...myyy Gashhh...و وای بر من ...F to me ...XD

 

راستیع از این نمکدونا -تو دهات ما میگن نمکدون نمیدونم جای شما چی میگن - درست کردین تا حالا جالبه *--* 

هرکی درست کرده و بازی کرده بگه هرکی هم که نه از روی  این عکسا درست کنه بازیشم بهش یاد میدم (: 

 

 

انگشتام ذوق ذوق میکنه (。・ω・。)

پست طولانی نظرات طولانی هم میطلبد فرزندانم XD

  • نِــرسیاNersia نرگسی(。・ω・。) نرکا (:

نظرات  (۵)

من هیچ وقت همراه مامانم نمیرم مدرسه تو تابستون که حالا بخوام فرم بپوشم یا نهXD
من اول بار مثل شینا فکر کردم مامانت میگه که شبیه پسر خاله خودت شدیXDو دقیقا هم به این فکر میکردم اهههههههه تو ایران هم مثل دختر خاله نامجون هستXD
مامانم هر چند وقت بهم میگه بیا بریم پیاده روی ولی من زیر بار نمیرم آخه برای چی بریم بعدشم بیایم اینجا بخوریم هر چی راه رفتیم و خراب کنیم-___-
تابستون جای درس خوندن نیست تا حالا تو هیچ تابستونی درس نخوندم حتی با اینکه درس های هشتممو نصفشونو نگاه بهشون ننداختم ولی زیر بار خوندنشون نمیرم(یک عدد گشاد)
 

پاسخ:
منم با مامانم نرفتم خودم رفتم (: ولی مامانم سفارش کرد لباس فرم بپوشم :/ 
البته راستم میگی نباید تابستونا دور بر مدرسه افتابی بشی XDD
نه بابا من شبیه اون نیستم :/ 
نه بابا ما از این استعدادا نداریم XD.
اوهوم ... منکه اول مقاومت کردم ولی بعد دیدم تو روحیم خیلی تاثیر داره (: 
عه !!! ... متاسفم که این روزهای خوشیت زیاد پایدار نیستXDD اخه با پدیده ای مثل کنکور رو به رو نیستی برا همین ای دوست ... لذت زندگی را تا میتوانی ببر و شور خوشی و شادی را در بیاور ... ❤ 🙏🏻✌🏻

مورد ده رو یادم رفت ذکر کنم :

10. هنوز حس زنگ زدن نیومده دخترم نرگس..

باید تنها شم راحت باشمXDDDDDD

پاسخ:
ایییی خییدااا (¬_¬)ノ... باعش من با چشمان امیدوار و اراده ای سنگی منتظرت میمونم لیئو .... عااا یعنی یومیکو -اشتباههی کل دیالوگ رمانه رو گفتم ಥ⌣ಥ

*آستین هایش را بالا میزند *

اهم اهمممممم...دخترم نرگس من به این اراده ی پولادین و این همه نوشتنت واقعا بی دریغ افتخار می ورزم و بسیار بسیار می ستایمت XD

1. خب بذار از این شیوه ی خلاصه نویسی جودی ابوت استفاده کنم'-' ک خب البته میدونم در نهایت طومار میشه ولی مهم نیس بیخیال '-'

2. اول اینکه از مضمون کلی پست به شدت خوشم اومد چون انتخاب {بر خلاف اون تعریف مزخرفی ک یک بنده ی خدا در ذهن من فرو کرده بود با چسنمک بازیاش '^' ...} اخیرا مفهوم خیلی قشنگی برام پیدا کرده((:

چون بخوایم نخوایم بخشی خیلی عظیمی از خوشبختیا یا بدبختیامون فقط و فقط حاصل انتخاب های کوفتی خودمونه -_-

3. راجب صووبونه XD ...شنیدی تهرانی ها پنیر و مربا میخورن ؟ '-'

 عاغا من ازوقتی رفتیم خونه ی دختر خاله ی مامانم دیگ هرگز داداشم مربا رو با کره نخورد :/ جاست پنیر... ولی خب همون مزه رو میده میتونی امتحان کنیD:

4.ای داد حسابی آواره شدی ک '^' 

من یه شب بخاطر سوسک رفتم تو هال خوابیدم حس بی خانمانی به دس دادXD

5. مامانت لپتو بوس میکنه هنوز؟XDDDD

لنتی اینم از مزایای کوفتی تک فرزندیهXD...!!!!!!!!

6. ناااااام نام....انتخاب های این هفته...

مهم ترین انتخابم خروج از روز های سیاه زندگیم و

استارت درس خوندن و تغییر خیلی از نگرش هام بوده^-^

7.شووووووووووکولات سنگییییییییییییییT^T

عاشقشم!!!!! ولی بچه بودم هر وقت میخوردم 

با پوسته های رنگی چسبیده بهش میزدم لثه هامو زخم میکردم!XD

واقعا نمیفمم چرا...

8. خوبه ماه رمضون نیس حداقل وگرنه با اون عکس کیک جرت میدادم '-'...

9. چقدر بازیگر فیلمه خوشگله*-*

ولی میدونی چیه؟XD

الف) من بیکار نیستم ... مدرسه دارم(":

تو هم مسلما بیکار نیستی دلبندم...

ب)  در واقع وقتی برم کلاس یازدهم

 سنم به شونزده میرسهXD

پ) اطلاعاتم راجب روسیه نهایت در حد پایتختشهXDDDDD

پاسخ:
یا ابلفضل ... استینارم بالا زده (●__●)
ممنان XDD
من به شخصه طومار دویت دارم جودی رو ولش کن اونم خودش طومار نپیس بود :/ ... والا XD 
عاری عاری ... بنظرم واقعا لازم بود یک سری چیزا رو بریزم بیرون (: 
بعلیع البته بعضی انتخاب ها نچندان کوفتی ان فرزندم (((= 
 من تهرانی نیستم ولی اعتراف میکنم هرگاه با کره حال نکنم و چیز دیگه ای هم نباشه رو میارم به پنیر XD
باریکلا به داداشت ... اون اندیشمندیه که در اوفقان کودکی این ترکیب محشرو کشف کرده *---*.... قبلا امتحان نمودم در سن پنج سالکی و البته بعدش XD
اره واقعا حس این کارتن خواب های لندن بهم دست میده - منظور وقتیه ی که جلوی ساعت پاندولی حالمون میخوابم ://  خیلی حس اشناییع نه ؟ .____.
عاره بابا مامانم اصلا حالیش نیست من چند سالمه بعضی وقتا یک کارهایی میکنه که فوق خجالت اورن .... مثلا همین پیاده روی که میرفتیم هی میگفت دستتو بده به من میخوایم از خیابون رد شیم ... من :|||   مامانم (^ω^)خیابون XDD .... معصومی نژاد رررررمممم .____. 
برای مورد شیشت ایستاده دست میزنم (≧∇≦)/
بارااااووو فرزندم ... بارااااووو 
دخیخا چجوری خودتو با اون گوگولیا زخمی میکردی؟!؟... نه جدی این یک استعداده که ادم خودشو با شکلات رخمی کنه XD
واع .-. 
اره خیلی خاشگله *0*
میدانم فرزندم ... عاره ولی خاااب فیلم دیدن لامصب خیلی خوبه (⌒▽⌒)
یاخیدااا *---* ... من دارم به هیجده میرسم :/// ... اصلا دوست ندارم ولی هیییع -___- 
خوبه بازم بهتر از بقیه اسXDD ... اتفاقا اینا هم تو مسکو زندگی میکنن (:

سلام

اره دقت کردم الان توی نظر هام چندتا کلمه اشتباه نوشتم از دست کیبورد ملت رو کشته خدا یا

برعکس هست مال من  مامانم می گه وقتی مدرسه ندارم فقط برای یک کار کوچیک هست لباس مدرسه نمی خواد اما من خودم می پوشم ⁦<( ̄︶ ̄)>⁩ ها ها ها

و فیلمی که گفتی ندیدم اما بازیگزه دختره می شناسم تو چند تا فیلم سینمایی دیگم بازی کرده مثل ملیفیسنت

خیلی قشنگه ندیدی ببین

خوب من برم 

خداحافظ

مدیر

و یک حقیقت باحال من توی هیچ وب یا سایتی نظر ندادم به جز وب تو نرسیا چان⁦ʘ‿ʘ⁩

پاسخ:
چه موجود عجیبی هستیاااا‌.XDD.
من ول کنن با بیکینی میرم مدرسه (((((=
اره مالیفیستنتو دیدم (: 
اسمش - دختره - ال فاننینگ 
اوووم ... مرسی همیشه همراهمی (: 

مامان منم هرچی مربوط به مدرسه باشه شرط انجامش فرم پوشیدن منه...اه چ تفاهم قشنگی :/

من صبحا ک بخوابم هیچی بیدارم نمیکنه جز کرم ریختنای خواهرم:||

اوخ فک کردم منظور مامانتون پسرخاله خودتون بود...گفتم شگفتااا مثل نامجون و دختر خالش ک شبیه همن تو ایرانم داریم😂🤦‍♀️

خداروشکر ما خانوادگی اصلا تو کار ورزش نیستیم( ̄︶ ̄)

فک کنم من ی هورمون دیگ هم دارمم ک نمیذاره تابستونا کتاب دستم بگیرم(*゜ー゜*)

بنظر من قالبت قشنگه*_*

موفق باشی تو تستت^^

پاسخ:
ایی خیدا ... دخیخا:// 
XDDD
نه بابا خدا نکنه من شبیه اون باشم بلا به دوررر :/// - دوستش دارماااا ولی اون به عنوان یک دختر اصلا و ابدا قیشنگ نیست حاضر نیستم اون شکلی باشم XDD  
بابا نامجون از دختر خالش خاشگل تره لنتی *-*
ماهم دخیخا ((((: 
مامانم فقط خرفشو میزنه موقع عمل که میرسه میگه از شنبههه (~‾▿‾)~
عژب *---*... هورمون که زیاد داریم متاسفانه .___. 
ممنون :))) ... بنظر خودمم خوبهههه (^ω^)
مرسی 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی