...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

 

 

سلام صبحتون بخیر ... داشتم ادبیات سال دهمو میخوندم که فاز معرفتیم زد بالا XD گفتم یک پست بزارم و به شما هم حال خوبمو انتقال بدم (:
اهم برای شروع بحث ...مودتون معمولا چیه ؟ (:
- همون حال و روزتون در اغلب اوقات -
مال من اینه ...
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه صد بار تورا گفتم کم خور دو سه پیمانه ... - مولانا-
عرضم به حظورتون که هر چیز ساده ای تقریبا منو خوشحال میکنه و هر خوشحالی من باعث انرژی بخشیدن به ادمای اطرافه چون هم خوش اخلاق ترم هم طناز تر هم انرژی مثبت بیشتری رو از خودم ساطع میکنم (=
من کلا با عر چیز ساده ای خوشحال میشم دیدن یک گربه تو راه اموزشگاه ، شوخی های بی مزه معلم سر کلاس ، پختن غذای مورد علاقه ام توسط مامانم (: ، لبخند زدن مامانم به من ، شنیدن یک جمله محبت امیز از خانواده و دوستان ، خوردن شکلات ، کشیدن نقاشی ، خواندن شعر ، گوش کردن به اهنگ با ریتم دام بالا دیمبووو XD و خیلی چیزای دیگه ...
توصیم اینکه مغزتونو ، مغز مبارکه تونو ، به شاد شدن با چیزیای کوچیک و ناراحتی با چیزای خیلی بزرگ عادت بدین ! یعنی سعی کنید تو زندگی تحملتونو در برابر مشکلات ببرید بالا و دیر تر ناراحت بشید ولی برای شاد شدن دلیل خاصی احتیاج نداشته باشین (:
این کار هم شما رو خوش اخلاق و خوش مشرب میکنه هم باعث میشه اطرافیان حالشون بهتر بشه و از وجود شما بین خودشون لذت ببرن *-*
اهم ... البته به قول بزرگی با هر شادی که بازگشت ان به غم است ان را شادی مشمر (:
و بازهم به قول بزرگی دیگر روزگار د من کلا از نظر خودم ادم سرخوش و مثبت اندیشی ام که البته معمولا به امثال من کلماتی مثل الکی خوش و خل و دیوونه و خوش خیااااال و ... اطلاع میشه و معمولا بهم میگه چته ؟ ... تو اونجات - میدونین کجا - عروسیه ؟ :||
منکه کلا هیچی نمیگم این جور موقع ها چون چیزی به ذهنم نمیزنه که برای دفاع از خودم ارائه کنم ولی خاااب جواب منم اینکه اگه یک ادم میتونه بی نهایت غر بزنه و گریه کنه و شبانه روز عر زنندی و گریه کردندی و از زندگی متنفر بودندی و بهش نگن چته ؟ (: در صورتی که اتفاقا باید به همین ادم گفت چته !! شاید دلیل ناراحتیش با دل داری دادن شما یکم کمرنگ تر بشه یا کلا احتیاج به شما داشته باشه (: اما میتونن جلوی زبونشونو بگیرن و به ادمی که خوشحال و شادانه هم نگن چته ؟ ادم شاد دلیل نمیخواد اگه دلیلی پشت شادیش هم باشه بخواد بهتون میگه قبل اینکه بپرسید ...اینم در نظر بگیرید شادی که واقعی و از ته دل باشه دلیل نمی خواد ... سعی کنید وقتی یکی خوشحاله ولی شما خیلی خوشحال نیستین بخاطر هر دلیلی حال طرفو نگیرید ! درد و دل باهاش بکنید و مطمئنا اونم تا جایی که بتونه درکتون میکنه ولی حال نگیرید (: حال گرفتن و خراب کردن لحظات خوب زندگی یک نفر و اینکه اونو مث خودتون بی ذوق نسبت به چیزایی که دوست داره بکنید اسمش درد و دل و دوتا دوست نیست !
شاید برگردین بگین تو این دوران کرونا چه دل خوشی دارم ! ولی از دل خوشیم نیست که این پستو میزارم (:
اتفاقا تو این دوران کرونا ادم بیشتر باید شاد باشه - البته نه اینکه بریم ددر و دودور :/ شادی عمقی منظورنه شادی رو با مسافرت رفتن یکی نکنید لطفا🤚 - اگه فک میکنید شاد بودن اونم الان بکار نیاد به چرخه ی زیر دقت کنید :
پدر من پرستاره - قبلا گفتم -اگه من و مامانم حالمون خوب باشه و با حال خوب اونو بفرستیم سرکارش اونم خال خوبشو به همکاراش و مریضا منتقل میکنه و اگه مریضی این وسط در ناامیدی بلوله شاید این حال خوبو بگیره از لحاظ روحی بهتر بشه و امید به زندگیش بیشتر بشه !
جدی میگم روحیه خیلی تو بیمارا تاثیر داره ! برا همینم معمولا به کسایی که سرطان دارن نمیگن سرطان دارن که روحیه شونو نبازن (((=
امیدوارم حرفام تاثیر خودشو گذاشته باشه (: انیدوارم ادمای شادی باشین اونم از نوع عمیقش :) ماچ به کله تون (⌒.−)=★

٭★٭★٭★٭

اهنگ این پست ... اووم نه واستین ... برا این پست شعر مست و دیوانه ی مولوی رو برین بخونید یا خوندنشو گوش بدید (: 

٭نت کنده شاید عکسا نیاد بالاع :|  - دانشمندان ثابت کردن اینترنت کند ادمو پیر میکنه! ... درود بر تو ریش سپید =]

٭ب سوال اول پست جواب بدین 

٭نصیحت نکنید حوصله ندارم (: 

٭عکس زیر نیو ارت منه  اگه تغییری چیزی که بهترش کنه به ذهنتون میاد دریغ نکنید (: 

 

عید یعنی کنار ادمایی که دوستشون داری و

دوستت دارن باشی (: (: (: 

 

گل های افتاب گردون پدر بزرگم اندازه ی درخت

شدن ...بلیع اومدم اندکی خاطره ( خَطَره ) تعریف

بکنم و بروم (:  ... عیدتونم مبارکا باشه راستیع

.____. البته برا اونایی که نرفتم وبشون تبریک

بگم cheeky ... میگم استیکرای بیانم مث خودش

گوگولیه  هاااع .-.

اهم هیچی دیگه جمعه بساطمونو جمع کردیم که

بریم روستا خونه ی پدر بزرگ و مادر بزرگم که

اونجا باشیم عید باهم ^^  البته این دو نفر تو شهر

زندگی میکنن یعنی میکردن تا قبل کرونا ! بعدش

گفتن میریم روستا هم باغمونو درست میکنیم هم

اونجا هواش خوبه و ادماشم کم ان و  ادم مریض

نمیشه و اینا الان دیگه هر کارشون بکنیم بر

نمیگرن از اونجا خوششون اومده  الان التماسم

کنی دیگه برنمیگردن مشهد :/  هشتار ! پست به

شدت طولانیه کمربند هارو ببندید و صندلی خود

را به حالت عادی برگردانید و یک بسته پاپ کرون

برای خودتون بزارین کنار (: 

 

#خاطرات   #دورهمی  #گلگلی  # راه راه بنفش و اینا 

 

 

 

منکه خسته شدم هر روز هر روز زنگ میزنن راجب مشاور و ازمون و کلاس حرف میزنن باهام :/ 

به گفته ی کی انا باید بهشون فحش بدی و تلفنو روشون قطع کنی!! XD

اما به گفته ی موتی اون بد بخت تلفن چیه گناهی نداره یک سری شماره هر روز بش میدم میگن بزنگ اینا رو :|

حالا اگه هفته ای پنچ شش بار قرعه به نام من میوفته و به من زندگ میزنن و اعصاب منو خرد میکنن و هر دفعه هم یک چیزو میگن مهم نیستااا ... طبق گفته ی موتی باید همون اول خیلی محترمانه بگی :سلام ... نه... ممنون ...نمی خوام ...تمایلی ندارم... خدافس ╮(─▽─)╭

یعنی بخاطر خودم که نه ولی بخاطر ایناهم که شده کنکور قبول شدم خودممممم زنگ میزنم بعشون میگم به خدا قسم من قبول شدم دیگه زنگ نزنین خونه ی ماع پول تلفونتون زیاد میادااا XD

راستیع سلام ملیک ._____.

صبحتونم بخیر و خوشی ((=

اهم از بد بختی های این دوران هرچه بگذریم خاطرات خوش ترند D; 

شاعر اندکی پس از مرگ مغزی :|| 

پیکو فایل نمدونم چه مرگش شده عکس اپلود نمیکنه :||

در هر حال من پستو میزارم بعدا عکساش اومد اومد نیومد دیگع نم دانم از قوه ی تخیلتون استفاده کنید :) 

یک مدت _قبل عید _ تو اوایل دوره کروناوینسین که باعث گشادی همگان شده بود یک جنبشی یکی از بچه ها راه انداخته بود میگفت سحر خیزا بیان تو گروه ساعت هفت صب یک «سلام صبح بخیر من بیدارم بزنن ✌🏻😌 » که البته منم با طرف رودوایسی داشتم شرکت کردم ولی از اونجایی که جغدم و تا ساعت پنج اینا بیدار بود و بعد میخوابیدم دیدم منکه تا خود پنج بیدارم دوساعتم بیشتر :|

هیچی دیگه ساعت هفت سلام صب بخیرمو میدادم بعد میگرفتم میخوابیدم XD

#گشاد_درون_سحر_خیز_بیرون

یک چیز دیگه هم راحب این گشاد درون بگم و خلاص ...

دیروز داشتیم فیلم میدیدیم که مامانم_ از اونجایی که مامانای ایرانی حواسشون به همه ی پدیده های اطراف هست الا خود فیلم:| _ به من گفت نرگس اون بامبوهه هستش گوشه ی حال ...
من : خب•~•
مامانم در حالی که چشاشو ریز کرده بود : فک کنم گلدونش اب نداره 😑
من : والا از این فاصله بدون عینکم سخت میبینم 😑برم از نزدیک مشاهده بنمایم D:
مامانم : بروD:
حالا رفتم نزدیک میبینم نه تنها اب نداره بلکه تار عنکبوت بسته :| ... جالبه که سبز سبز بودن برگاش *--*
مامانم : چن وقته دقیقا ابش ندادی ؟
من : 🙄
مامانم : تو مگه مسئول اب دادن به گلا نیستی ؟؟
بازهم من : 😅
هیچی دیگه ابش دادم تا ته گلدونو پر کردم ... بامبوعه هم نصفشو یک نفس سر کشید و در حالی که نفس نفس میزد گفت : هههععع .ً..خیلی تشنه ام بود ...ههععع ...خدا بزنه به کمرت که یک پیاله ابم از ماع دریغ میکنی :/
حالا مامانم اومده میگه برگاش چقد خاک داره روشون یک دستمال خیس کن تمریز بکش رو برگاش خاکاش برن !
من : یک به یکشون مادر من -ω-
مامانم : یک به یکشون فرزندم
بامبو : الهی بمیرم برات نرقسس😝
من : الهی برگات بریزه که اینقد من اشرف مخلوقات باید حمالی کنم برات :||
بامبو : بابا ااااشرف ... غش نکن دلم رفت (((=
من : خفه شو :|
وقتی دس مال اوردم تا تمیزش کنم اینقد خاک داشت اب خورد بش گل شد :|
هیچی دیگه رفتم یک دس مال دیگه هم اوردم ( ̄ω ̄;)
وقتی کارم تموم شد دستمالو انداختم رو شونم که برم پی کارم مامانم گفت : واستا واستاااا من هنوز یکم خاک میبینم رو اون برگهای بالاش !!
من : اووو تحت تاثیر قرار گرفتم چه چشمای عقابی داری مامان *--*
مامانم BD... ببین اون برگای کوچولوی بالاشو میگمااا
من : اونا هنوز کوچولو ان بزار قشنگ در بیان و متولد شن بعد غسل تمعیدشون میدم( ̄^ ̄)
مامانم اومد جلو و به برگا دست زد و در حالی که با انگشت اشاره و شصتش برگارو میمالید و صدای غیج غیج تمیزی رو می شنید گفت : اووو پسندیدم چه خوب پام کردی ! ... حالا برو بقیه رو هم بساب :)
اهممم ...بقیع = بیست سی تا گلدون که هر کدوم قد جنگل های امازون برگ دارن ://
من : خدایا همین الان منو بخووور. ಥ⌣ಥ
بامبوعه : عررررر اشرف مخلوقاتوووXDDD
من با خشم : خفه شو نکبت اعصاب خرد کن :||

عکس زیر همون نکبت اعصاب خوردکنه... به قیافش نگا نکنید از بیناموسای روزگاره :/ 

راستیع یک عدد سوال داشتم .______.

وقتی ته مکالمه بر میگردین میگین *سس ماست * منظورتون سس سس ماسته یا اقای سس ماستو میگین یا اهنگشو ؟؟

خیلی ذهنمو درگیر کرده تورو خیدا بگین XD

اهم : چقد گرمه این روزا !!... * پنکه رو از lOW به HIGH تغییر داد *
اوهوم : فیلم سینمایی کمدی یا باحال معرفی کنید (: 
اهام اهنگ این پست Chicken,noodle,soup ... از جی هوپ و becky_G (: 

 بلعه و قس الا حاظا «درست نوشتم ؟ XD »

ساعت هفت و چهل دقیقه (: 

صبخ بخیر من بیدارم 😌✌🏻

پیش به سوی صبحااانهههه🍞🍳🥛🥨🥪

 

زندگی پر از عشق ، دوستی، سلامتی ، شادی ، ارامش و ثروت  داشته باشیم (: 

امیدوارم همه مون طوری زندگی کنیم که حسرتی باقی نمونه (: 

جدیدا خیلی درباره ی مردن فکر کردم گفتم شاید اگه یکم راجبش باهاتون حرف بزنم ذهنم منسجم تر میشه (: و اینکه بد نیست که این حرفا رو تا زنده ام و تیریبون در خدمتمه و شما هم گیرنده هاتون وصله باهم مرور کنیم که بعد ۱۲۰۰ سال اگع عزرائیل سرش خلوت بودو و خدا هم توفیق داد ایشااااالاااا به دیدار حق میشتابیم - بعد یک قرنااااXDDD - اون موقع شاید به حاصل کارامون فکر کنیم (: و این حرفا شاید بعدا تاثیرگذار باشع...

اشتباه نکنید این پست راجب مرگ نیست  بلکه راجب چگونه زیستنه !! 

خب همه مون میدونیم که مرگ بخشی از زندگیه و اینکه به قول خیلی ها «جسم» هیچکس ابدی نیست . اینم هست که باید خودتونو اماده کنید براش ...

البته منظورم از نظر عرفانی نبود منظورم از نظر معرفتی هستش ... ینی دینی اینا به قضیه نگاه نکردم بیشتر دلی بوده :/ 

باید قبل از رفتن - به قول گفتی پرواااز به ملکوت - وجه ی خوبی از خودمان برای مردمان بسازیم عاری فرزندانم (˘⌣˘) 

در هر حال مرگ ما میتونه دلخراش باشه - از نظر فیزیکی نمیگم - ... ما دیدیم همیشه مردم راجب مرده ها خوب میگن و میگن خدابیامزدش - اری دیشب مرحوم به خوابم اومد و مرا در اغوش کشید :// - که البته اون دسته از مردم ممکنه ته دلشون مارو فحش بدن و بگن« اه ... خوب شد مرد!! عفریته:| ... - فک کنم مرحوم عتیقه ای بوده از دوران پارینه سنگیXD -

یا مثلا میتونن علاوه بر اینکه خواب های الکی پلکی برای بقیه تعریف میکنن و از خاطرات صمیمیتشون با مرحوم میگن ... - مرحوم درخواست ویدیو چک در جهت بازدید از این خاطرات را میکند °~°- میتونن علاوه بر اون قمپز هایی که در میکنن ته دلشون برامون تنگ بشه (: 

خیلی ها... مطمئنم اطرافتون بودن ...که خیلی دوستشون داشتید - هنوزم دارین - که الان دیگه نیستن و فوت کردن ولی شما با به یاد اوردن احساس خوبی بهتون دست میده و میگین ای کاش هنوزم بود :) 

روحشون شاد واقعا (: 

که البته از اونجایی که شما خاطرات خوبی از اونا دارین پس قطعا روحشون شاده (⌒.−)

ولی بعضیام هستن که ‌... اه ... هیچی ولشون کن اصلا ... خدابیامرزدشون ... فقط همینو میتونم بگم (: 

*ته دلش ناله و نفرین میکند و به مرحوم فحش میدهد XD*

البته من میدونم نباید پشت سر مرده ها این حرفا رو زد و باید گذشت داشته باشیم نسبت به ادمایی که بهمون بدی میکنن ... ولی ... قبول دارین کار هر کسی نیست ؟ ... واقعا هم کار هر کسی نیست ... یا حداقل کار من یکی !

 

خلاصه برای همه از جمله خودم ارزو میکنم که خوب زندگی کنیم و تاثیر خوبی رو مردم بزاریم ... و خوب و شاد زندگی کنیم .

٭★٭★٭★٭

حالا که سخنان گهربارم تموم شده لطفا به این سوالات صادقانه جواب بدین (: ... میخوام ببینم نظرتون راجب حرفام چیه اگه بنظرت جایی زیاده روی کردم یا بنظرت حرفم درست نیست دلیلشو بهم بگو حتما... :) 

 

1-دوست دارین بعد مرگ تون - بعد یک قرن XD- چجوری ازتون یاد بشه ؟ - دسته ی اول(؛ ... یا دوم :/

 

2-تا حالا کسی تو زندگیتون بوده که نتونستین ببخشینش ؟ ... یا فقط من ادم کینه ای ام !؟ XD

 

3-هوا جدیدا سمت شما چجوریه ؟ - سمت ماع یکم خنک شده ولی هنوزم مثل هوای شمال رطوبت داره...که البته باعث شد پوستم خیلی خوب بشه *-* 

الان از دیشب کرم نزدم و دستام خیلی خوبن پشماااانم .______. ... باورم نمی اید XD

 

پ.ن : میدونم سوال سومیم ربطی به بحث نداره ولی دلم خواست بدونم (。・ω・。)

 

پ.ن ۲: تو پست قبلی خیلی هاتون نظرتونو راجب قالب نگفتین :/ ... بنظر من خوبه و میخوام نگهش دارم نظرتون ؟! ... اگه چشاتونو اذیت میکنه فقط بگین وگرنه خوشگلیش عاااولیه D;

 

پ.ن ۳: ازمونم موفقیت امیز بود ^-^ ... زیست ۷۰٪ داشتم ... دوباره پشمانمممممXDD

البته سایت خاکبرسر خیلی اذیتم کرد هی جوابا میپرید :/ - من البته از همه شون اسکیرین شات داشتم خیالم راحت بود - ولی با این حال تمام خاک پنکن تو سرش که اعصاب همایونی رو خرد میکرد -___- 

 

اینم یک بیت شعر -از سوالای ادبیات- که خیلی به دلم نشست (: 

 

 

 

راستی زین پس یک اهنگ پیشنهادی اخر هر پست میزارم که به احوال پست و منکه نوشتمش مربوطه (: 

اهنگ این پست : I know you were trouble... من میدونستم که تو یک دردسری ! ... 🎼🎧🎸

 

 

 

دقت کردین که کیبورد هنیشه یگ سری حرفا رو اشتیاه تابپ میکنع که نه غلط املایی میسه بهشپن گفت نه مدل حرف زدن خاضی ان :/ ... Just fun..XDD

 

پ.ن : اگه کامنت یا پیام این جوری براتون میفرستم دلیلش فقط کیبورده و اینکه عجله داشتم احتمالا برای همین غلطارو ندیدم (҂⌣̀_⌣́)

+ خاک تو سرت‌کیبورد :((  ... این کثافد ابرو برای من نذاشته :/ 

٭★٭★٭★٭

برگردیم به بحث ...از انتخاب های مذخرف این هفته نگم برات :/ ... مثلا اینکه چند روز پیش انتخاب کردم به جای کره و مربا نون پنیر گوجه خیار-عاشق این ترکیبم(: - بخورم !!... که البته پنیر نداشتیم مامانم یک سری ماست دست ساز ترش خریده بود که جای پنیر داد بهم و خیارمم تلخ بود و موقع پوست کندنشم دستم نزدیک بود ببرع :/ ... 

درس اخلاقی : اگه یهویی تصمیم میگیرین منوی صبحانه تونو عوض کنید حتما قبلش چک‌کنید مواد لازم برای صبحانه ی جدیدتون در یخچال موجود باشد :/ಥ⌣ಥ این از سر صب بود !!! 

 

هیچ وقت مفهوم مداد رنگی سفیدو نمی فهمی ... البته نه تا وقتی که روی کاغذ کاهی نقاشی بکشی :)

اگه تجربه اش نکردی تجربه کن ! ...هم احساس خوبی به تو میده بخاطر خلق یک اثر نه چندان هنری ولی کاوایی و هم یک حالی به اون مداد سفید خوش قد و قامت و بلندت که قدش به این خاطر از بقیه بلند تره چون هیچ وقت نتراشیدیش تا باهاش نقاشی بکشی (:

#هوا_بس_ناجوان_مردانه_گرم_است

هووم مرداد ماه ... ماه گرم و وسطای حال و هول تابستونی که از اسفند هنوز ادامه داره ... امروز برای بار هزارم سعی کردم مامانمو قانع کنم که گوجه های روی تراست گل نمیده و مجبورم نکنه تو این هوای گرم برم ابشون بدم ... اون هنوز معتقده اونا از نیمه های تیر تا اخرای ابان گوجه میدن ! ... ولی تو این هوای گرم باکتری هم بچه نمیکنه چه برسه به گیاه ! زیاد دلم نمیخواد ابشون بدم اخه بنظرم کار پوچیه :|

دلم به حال اون گوجه ها میسوزه ...کاکتوس هامو از تو تراست اوردم تو خونه و همین طور که بهشون از کنار پنجره افتاب ملایمی میخوره زیر باد کولر هم لم دادن و کم مونده سفارش ودکا با یخ بدن ! #بچه_پرو_های_من

تازگیا به یک نتیجه ای رسیدم ... اینکه گل فقط اب و خاک و نور نمیخواد ... این چیزایی که تو کتاب زیست نوشتن همش که نه ولی ... بیشترش چرته ! ... پیچک هامون هم نور و هم ابو هم باد کولر دارن ولی برگاشون زرد شده ... ولی کاکتوسا هر روز درخشان تر از روز قبل ! میدونی چرا ؟... چون اونا منو دارن ... یعنی عشق منو دارن (: ... و هر گلی که میخواد رستگار بشه توی خونه ی ما عشق منو لازم داره ... یعنی گل الفای خونه مون... نرگس مست(: #خود_شیفتگیXD

یک مدت یک گل داشتیم تو کنج خونه بین مبل و میز .... نه تنها بهش نور نمی رسید بلکه اگه خونه ای بود مثل این خونه های کوچولوی انیمیشنی بود که وسط دوتا اپارتمان بزرگ گیر افتاده بود .... حس میکردی اگه میتونست خودشو حرکت بده اروم اروم میومد جلو و سرشو -اگه داشت- میاورد بیرون و این ور و اون ورو نگاه میکرد و میگفت : یک فنجون قهوه لطفا !... a cup caffe Please...

روحش شاد ...- گل ها هم روح دارن-... من اونو خیلی دوستش داشتم ...ولی فک کنم عشقم تو اون کنجی که اون بود انتن نمی داد :(

#هنوز_دوستت_دارم_با_اینکه_خشک_شدی

 

 

...خواجه نگو که من منم من نه منم نه من منم ...

...گر تو تویی و من منم من نه منم نه من منم ...

...عاشق زار اون منم بی دل و یار او منم ...

...باغ و بهار او منم من نه منم نه من منم ...

٭★٭★٭★٭

 

پ.ن : از کفشای گل گلیم خوشتون میاد؟
منکه عاشق این چیزام (:
هر جا میرم باشون این چیزااا مثلا شاخاااا یک نگاه عاقل اندر سیفی میندازن و میگن جووون کفشاتو بخورم ┐( ̄ヮ ̄)┌ ... منکه الان کفشامو نمیدم بخوری ولی باشه اگه یک روز خواستم بندازمشون دور تقدیم دهن تو میکنم XD

٭★٭★٭★٭
اینجا سه تا سوال مطرحه :
1-چیزای کاواایی و قیشنگو دوس دارین ؟
2-چیزای کاوایی و قشنگ دارین ؟
3-از چیزای کاوایی و قشنگتون جرأت دارین استفاده کنید بدون در نظر گرفتن حرف بقیه ؟
منکه هر سه تاش عارره (:
اوووم...


طبق امار حدود هفت نفر تو دنیا هستن که دقیقا کپ شما ان ! -از نظر ظاهری- حالا شاید چندتا اخلاقشونم بهتون بخوره (:
هووم ... خیلی دوست دارم ما هشت نفر-من و هفت شبیه من- همدیگرو ببینیم (:
متاسفانه طبق همون امار احتمال ملاقات ما از ۹٪ کمتره ://
خدایا ... نمی دونم چرا اینو میگم ولی حاضرم نصف ادمایی رو که هر روز میبینم و دل خوشی ازشون ندارم رو دیگه هرگز نبینم ولی اون هفت نفرو یکبارم شده ببینم !
لابد برات سوال ایجاد شده که چرا مثلا میخوام اونا رو ببینم اونا مثلا چه تهفه هایی ان :/
والا خودمم نمی دونم XD
جدیدا دلم یک ادم جدید خیلی متفاوت میخواد :)
از این مدلایی که تو همون ثانیه ی اول بنظرت خوبه و یک حس خاصی بهت میده !
#کمبود_بشریت_تو_زندگانی!
اگه میشد اون هفتا رو ببینم از بینشون برای خودم یک دوست صمیمی انتخاب میکردم (: شایدم چندتا صمیمی!
یکی که هم بتونم درکش کنم هم بتونه درکم کنه ... هم بشه بهش خیلی چیزا رو گفت هم اون بهم خیلی چیزارو بگه ... یک دوست از اون مدلایی که پشت سرمم هوا داره و ازم تو جمع دفاع میکنه (:
حقیقتا مطمئن نیستم همچین کسی وجود داشته باشه که تماما پرفکت باشه ... ولی خب خداروشکر کسایی رو دارم که نزدیکش باشن (:
بهتر از هیچیه !

نمی دونم اونا -هفت نفر شبیه من -هم همین احسایو به من دارن ؟!...میخوان منو ببینن ؟ ... اوووم شاید حداقل سه نفرشون بخوان ! سه نفرشونم خوبه ... چون در هر حال ما بازم میشیم هشت نفر ! ... چجوری حساب کردم ؟! ...خب ... راستش من خودم درسته کچیک و کوتاهم ولی چهار نفرم (: ... یک من هست که همیشه مثبت اندیش با ایده های درخشان و موفقه ... یک من هست که تو دنیای رویاها زندگی میکنه و خیال پردازه و کلا تو فضاست -همین من هستش که به انیمه علاقه داره -XDD...یک من هست همیشه غرغرو و ناراحته و به درودیوار فخش میده :/ بعضی وقتا هم عصبیه «اغلب صبحا از ساعت هفت تا خود ظهر کنترل دست این بشره*--*... و در اخر یک من هست که دوست خوبیه و بقیه رو درک میکنه و عدالت طلبه و بقیه اونو دوست دارن :) ... اگه این من نبود اون سه تا من دیگه به جون هم میوفتادن و دعوا میکردن •~•

خلاصه اش من نه منم نه من منم ... (:
.
.
.
در هر حال اگه میتونستید یکی از اون هفتا -هفت تن شبیه به خودتونو-رو ببینید چی بهشون میگفتید چکار میکردید ؟ (:
 

 

In the morning when I wakeup

...

In the sun came on three's 

...

Boy I feel sorry

...

اوو اوو ... اووو...اوو اوو...هوووم ...هوم همو ... هوم 

Can Ibe  closes youuu ...  yoouu 

یک ارامش خاصی تو ریتم این اهنگ جاریه (:

یک چالشی دیدم که بنظرم همه بهش نیاز داریم ƪ(˘⌣˘)┐

باید چندتا اهنگ معرفی کنید و طعم و مزه و رنگشو برای بقیه توصیف کنید :)

 

 

 

 

شدیدا دوست دارم این چالشو انجام بدم ... انجام بدین ... انجام بدیم \(^o^)/

من ده تا اهنگو انتخاب کردم ... انتخاب خداییش خیلی سخته بنظرم خیلی اهنگا لیقات بودن تو لیستو دارن :)(:

 

سعلام ... این اولین روزیه که ثبتش میکنم ... یک مدت _از کلاس پنجم تا هشتم _ خاطره نویسی میکردم ولی نهم گذاشتم کنار ... دلیل خاصی هم نداشت همین جوری الکی :/ 

ولی خب نوشتن خاطرات تو دفتر یک چیزه تایپش یک چیز دیگه ! امروز خبر خاصی نبود والا تا ده که خواب بودم (҂⌣̀_⌣́)

بعدم که پاشدم یوخته نقاشی کشیدم .(。・ω・。)

جدیدا مامانم به فیلم های کره ای که توی تی وی قبلا پخش شدن علاقه مند شده ... میشینه اونا رو بدون سانسور میبینه هی هم چپ و راست میره میگه بدون سانسوره هااااااO(≧∇≦)O.... حالا انگار ما بدون سانسور ندیده ایم ... اخه فیلم کره ای چیزی نداره که سانسورش کنن و سانسپرچی های صدا و سیما همین جوری میگن حالا مثلا اینجاشو که دارن صاف صاف تو چشم هم نگاه میکنن و چار مترم فاصله دارن ببریم ╮(─▽─)╭! مثل خیاطا سندروم دست بی قرار دارن بهشون میگی یکم اینجا رو درز بگیر میگه یقه شو برات قایقی درمیارم باهاش بزنی به دل دریااا~(^з^)-♡

اصن یک وعضی .-.

جدیدا یک سریال ایرانی پخش میشه تحت عنوان دخترم نرگس ... مامان تو خونه هی میگه دخترم ... نرگس ؟ ... منم میگم ژاااان ... بعد میگه اسم سریالو گفتم با تو نبودم ... بعد هی میگه دخترم نرگس ... محل نمیزارم میگه هوپپی با تومااااا ... اسکولمون کرده چند روزه ( ̄^ ̄)

پ.ن: میخواستم صدا شو در نیارم ولی شمردم تا حالا ده بار خنک شدم ಥ⌣ಥ

...

انت یک مدته خراب شده بود فک کنم کسی سیخش زده بود ... (¬_¬)ノ

امروز با بابام رفتیم پشت بوم اتنمونو درست کنیم که مامانم دخترم نرگسو سر ساعت ببینه دیدیم یک موسی کو تقی _یاکریم یا از این کبوتر خاکستریااا دیگع نم دونم چی بهش میگن _ زیر انت ماهواره ی همسایه لونه کرده *---*

حقیقتا جا قحطههه XDD

 

امروز صب موقع ظرف شستن یک چیزی رو شکستم (⌒_⌒;) ... سر شبم موقع اتو کردن یک لباسی رو سوزوندم . :///

مامانم طی یک بیانیه سر شام اعلان کرد که تورو خداااا تو هیچ کاری نکن ಥ⌣ಥ

 

 

پ.ن: خیلی کوتاه بود نه ؟._____.

 

مائویی جواب کامنت من رو بده ...

اینقد گشاد نباش دلبندم XD

اینم نقاشیمه راستی  👇🏻

 

 

 

 

سلام ... برای کسایی که احتمالا منو نمیشناسن ... من نرگس «نرسیا... نرسی ... نرکا» هستم ... اینجا اولین وبم نیست احتمالا اخریشم نخواهد بود D:

من قبلا دوتا وب دیگه هم داشتم که یکیش به باد فنا رفت !... وب میهنم رو میگم ... یکیش هنوز فعلا زنده اس خداروشکر :/

هیچی دیگه از اهدافم از ساخت وب نوشتن !... فقط نوشتن ... عاشق اینکارم ... احساساتمو ازاد میزاره و ارامش خاصی داره (:

برام مهم نیست کسی بخونه یا نه من در هر حال مینویسم ... درباره ی خودم فقط میتونم بگم که یک دختر مو فرفری عشق گربه و بستنی و نقاشی و انیمه ام که یکمم کوتاهم :) ... که عاشق لواشکو و شکلاته «همه ی دخترا دوست دارن کلا اگه دوست نداشته باشی بدان و اگاه باش از ما نیستی XD »

من از 16 شهریور سال 1394 ساعت 4 عصر به طور رسمی اوتاکو شدم :) ... و این به این معنی نیست که من دنیا رو خیلی متفاوت تر میبینم ! بلکه من دنیا رو خیلی قشنگ تر و خواستنی تر میبینم :) ... خیلی هم راضیم !! ... کلی دوست دارم تو دنیای مجازی که اغلبشون  رو سال تا سال نمیبینم !بعضی هاشونم که به دلایلی ناگفته اومدن و دوستمون شدنو  مفقود شدنو دیگه چند وقتیه خبری ازشون نیست :( ... ولی بعضی ها اینقدر محبتشون زیاده که بعد سال ها هم میبینیشون هنوز همون دووستای خوب قبلی ان :)(: همون بــــ:)ــروبچ فـــــــ:)(:ــــان نتــــــــــــ(:  به همشونم ارادت خاصی دارم -000-

خلاصه کنم اینجا میخوام هرچی دلم بکشه رو بنویسم و در این سال های اخر نو جوانی (( سه ماه دیگه 18 ساله میشم :/ ... اصلا باورم نمیشع :/// ... زندگی رو گذاشتن رو دور تند :/// ))... میخوام خوش باشم این اخریااااا کلااااا ... خیلی ممنان از شما «مای فرندزانم» که با ما همراه هستید و از این جور تعارف هااا:)

پ.ن: ببخشید رنگ پست قهوگیه عن*ه :/... دیگه رنگ مورد علاخمه عادت کن بهش BD

 

#خَطَرات_من #دوستان #(: