...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

۳ مطلب با موضوع «نرگس خانم» ثبت شده است

 

عید یعنی کنار ادمایی که دوستشون داری و

دوستت دارن باشی (: (: (: 

 

گل های افتاب گردون پدر بزرگم اندازه ی درخت

شدن ...بلیع اومدم اندکی خاطره ( خَطَره ) تعریف

بکنم و بروم (:  ... عیدتونم مبارکا باشه راستیع

.____. البته برا اونایی که نرفتم وبشون تبریک

بگم cheeky ... میگم استیکرای بیانم مث خودش

گوگولیه  هاااع .-.

اهم هیچی دیگه جمعه بساطمونو جمع کردیم که

بریم روستا خونه ی پدر بزرگ و مادر بزرگم که

اونجا باشیم عید باهم ^^  البته این دو نفر تو شهر

زندگی میکنن یعنی میکردن تا قبل کرونا ! بعدش

گفتن میریم روستا هم باغمونو درست میکنیم هم

اونجا هواش خوبه و ادماشم کم ان و  ادم مریض

نمیشه و اینا الان دیگه هر کارشون بکنیم بر

نمیگرن از اونجا خوششون اومده  الان التماسم

کنی دیگه برنمیگردن مشهد :/  هشتار ! پست به

شدت طولانیه کمربند هارو ببندید و صندلی خود

را به حالت عادی برگردانید و یک بسته پاپ کرون

برای خودتون بزارین کنار (: 

 

#خاطرات   #دورهمی  #گلگلی  # راه راه بنفش و اینا 

 

 

 

 

 

 

سلام ... برای کسایی که احتمالا منو نمیشناسن ... من نرگس «نرسیا... نرسی ... نرکا» هستم ... اینجا اولین وبم نیست احتمالا اخریشم نخواهد بود D:

من قبلا دوتا وب دیگه هم داشتم که یکیش به باد فنا رفت !... وب میهنم رو میگم ... یکیش هنوز فعلا زنده اس خداروشکر :/

هیچی دیگه از اهدافم از ساخت وب نوشتن !... فقط نوشتن ... عاشق اینکارم ... احساساتمو ازاد میزاره و ارامش خاصی داره (:

برام مهم نیست کسی بخونه یا نه من در هر حال مینویسم ... درباره ی خودم فقط میتونم بگم که یک دختر مو فرفری عشق گربه و بستنی و نقاشی و انیمه ام که یکمم کوتاهم :) ... که عاشق لواشکو و شکلاته «همه ی دخترا دوست دارن کلا اگه دوست نداشته باشی بدان و اگاه باش از ما نیستی XD »

من از 16 شهریور سال 1394 ساعت 4 عصر به طور رسمی اوتاکو شدم :) ... و این به این معنی نیست که من دنیا رو خیلی متفاوت تر میبینم ! بلکه من دنیا رو خیلی قشنگ تر و خواستنی تر میبینم :) ... خیلی هم راضیم !! ... کلی دوست دارم تو دنیای مجازی که اغلبشون  رو سال تا سال نمیبینم !بعضی هاشونم که به دلایلی ناگفته اومدن و دوستمون شدنو  مفقود شدنو دیگه چند وقتیه خبری ازشون نیست :( ... ولی بعضی ها اینقدر محبتشون زیاده که بعد سال ها هم میبینیشون هنوز همون دووستای خوب قبلی ان :)(: همون بــــ:)ــروبچ فـــــــ:)(:ــــان نتــــــــــــ(:  به همشونم ارادت خاصی دارم -000-

خلاصه کنم اینجا میخوام هرچی دلم بکشه رو بنویسم و در این سال های اخر نو جوانی (( سه ماه دیگه 18 ساله میشم :/ ... اصلا باورم نمیشع :/// ... زندگی رو گذاشتن رو دور تند :/// ))... میخوام خوش باشم این اخریااااا کلااااا ... خیلی ممنان از شما «مای فرندزانم» که با ما همراه هستید و از این جور تعارف هااا:)

پ.ن: ببخشید رنگ پست قهوگیه عن*ه :/... دیگه رنگ مورد علاخمه عادت کن بهش BD

 

#خَطَرات_من #دوستان #(: