...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

...everyting‌ has changed...

...وبلاگی برای اخرین سال های نوجوانی من...

۴ مطلب با موضوع «شرح حال نویسی :):» ثبت شده است

 

 

دقت کردین که کیبورد هنیشه یگ سری حرفا رو اشتیاه تابپ میکنع که نه غلط املایی میسه بهشپن گفت نه مدل حرف زدن خاضی ان :/ ... Just fun..XDD

 

پ.ن : اگه کامنت یا پیام این جوری براتون میفرستم دلیلش فقط کیبورده و اینکه عجله داشتم احتمالا برای همین غلطارو ندیدم (҂⌣̀_⌣́)

+ خاک تو سرت‌کیبورد :((  ... این کثافد ابرو برای من نذاشته :/ 

٭★٭★٭★٭

برگردیم به بحث ...از انتخاب های مذخرف این هفته نگم برات :/ ... مثلا اینکه چند روز پیش انتخاب کردم به جای کره و مربا نون پنیر گوجه خیار-عاشق این ترکیبم(: - بخورم !!... که البته پنیر نداشتیم مامانم یک سری ماست دست ساز ترش خریده بود که جای پنیر داد بهم و خیارمم تلخ بود و موقع پوست کندنشم دستم نزدیک بود ببرع :/ ... 

درس اخلاقی : اگه یهویی تصمیم میگیرین منوی صبحانه تونو عوض کنید حتما قبلش چک‌کنید مواد لازم برای صبحانه ی جدیدتون در یخچال موجود باشد :/ಥ⌣ಥ این از سر صب بود !!! 

 

 

 

سعلام ... این اولین روزیه که ثبتش میکنم ... یک مدت _از کلاس پنجم تا هشتم _ خاطره نویسی میکردم ولی نهم گذاشتم کنار ... دلیل خاصی هم نداشت همین جوری الکی :/ 

ولی خب نوشتن خاطرات تو دفتر یک چیزه تایپش یک چیز دیگه ! امروز خبر خاصی نبود والا تا ده که خواب بودم (҂⌣̀_⌣́)

بعدم که پاشدم یوخته نقاشی کشیدم .(。・ω・。)

جدیدا مامانم به فیلم های کره ای که توی تی وی قبلا پخش شدن علاقه مند شده ... میشینه اونا رو بدون سانسور میبینه هی هم چپ و راست میره میگه بدون سانسوره هااااااO(≧∇≦)O.... حالا انگار ما بدون سانسور ندیده ایم ... اخه فیلم کره ای چیزی نداره که سانسورش کنن و سانسپرچی های صدا و سیما همین جوری میگن حالا مثلا اینجاشو که دارن صاف صاف تو چشم هم نگاه میکنن و چار مترم فاصله دارن ببریم ╮(─▽─)╭! مثل خیاطا سندروم دست بی قرار دارن بهشون میگی یکم اینجا رو درز بگیر میگه یقه شو برات قایقی درمیارم باهاش بزنی به دل دریااا~(^з^)-♡

اصن یک وعضی .-.

جدیدا یک سریال ایرانی پخش میشه تحت عنوان دخترم نرگس ... مامان تو خونه هی میگه دخترم ... نرگس ؟ ... منم میگم ژاااان ... بعد میگه اسم سریالو گفتم با تو نبودم ... بعد هی میگه دخترم نرگس ... محل نمیزارم میگه هوپپی با تومااااا ... اسکولمون کرده چند روزه ( ̄^ ̄)

پ.ن: میخواستم صدا شو در نیارم ولی شمردم تا حالا ده بار خنک شدم ಥ⌣ಥ

...

انت یک مدته خراب شده بود فک کنم کسی سیخش زده بود ... (¬_¬)ノ

امروز با بابام رفتیم پشت بوم اتنمونو درست کنیم که مامانم دخترم نرگسو سر ساعت ببینه دیدیم یک موسی کو تقی _یاکریم یا از این کبوتر خاکستریااا دیگع نم دونم چی بهش میگن _ زیر انت ماهواره ی همسایه لونه کرده *---*

حقیقتا جا قحطههه XDD

 

امروز صب موقع ظرف شستن یک چیزی رو شکستم (⌒_⌒;) ... سر شبم موقع اتو کردن یک لباسی رو سوزوندم . :///

مامانم طی یک بیانیه سر شام اعلان کرد که تورو خداااا تو هیچ کاری نکن ಥ⌣ಥ

 

 

پ.ن: خیلی کوتاه بود نه ؟._____.

 

مائویی جواب کامنت من رو بده ...

اینقد گشاد نباش دلبندم XD

اینم نقاشیمه راستی  👇🏻

 

 

 

 

سلام ... برای کسایی که احتمالا منو نمیشناسن ... من نرگس «نرسیا... نرسی ... نرکا» هستم ... اینجا اولین وبم نیست احتمالا اخریشم نخواهد بود D:

من قبلا دوتا وب دیگه هم داشتم که یکیش به باد فنا رفت !... وب میهنم رو میگم ... یکیش هنوز فعلا زنده اس خداروشکر :/

هیچی دیگه از اهدافم از ساخت وب نوشتن !... فقط نوشتن ... عاشق اینکارم ... احساساتمو ازاد میزاره و ارامش خاصی داره (:

برام مهم نیست کسی بخونه یا نه من در هر حال مینویسم ... درباره ی خودم فقط میتونم بگم که یک دختر مو فرفری عشق گربه و بستنی و نقاشی و انیمه ام که یکمم کوتاهم :) ... که عاشق لواشکو و شکلاته «همه ی دخترا دوست دارن کلا اگه دوست نداشته باشی بدان و اگاه باش از ما نیستی XD »

من از 16 شهریور سال 1394 ساعت 4 عصر به طور رسمی اوتاکو شدم :) ... و این به این معنی نیست که من دنیا رو خیلی متفاوت تر میبینم ! بلکه من دنیا رو خیلی قشنگ تر و خواستنی تر میبینم :) ... خیلی هم راضیم !! ... کلی دوست دارم تو دنیای مجازی که اغلبشون  رو سال تا سال نمیبینم !بعضی هاشونم که به دلایلی ناگفته اومدن و دوستمون شدنو  مفقود شدنو دیگه چند وقتیه خبری ازشون نیست :( ... ولی بعضی ها اینقدر محبتشون زیاده که بعد سال ها هم میبینیشون هنوز همون دووستای خوب قبلی ان :)(: همون بــــ:)ــروبچ فـــــــ:)(:ــــان نتــــــــــــ(:  به همشونم ارادت خاصی دارم -000-

خلاصه کنم اینجا میخوام هرچی دلم بکشه رو بنویسم و در این سال های اخر نو جوانی (( سه ماه دیگه 18 ساله میشم :/ ... اصلا باورم نمیشع :/// ... زندگی رو گذاشتن رو دور تند :/// ))... میخوام خوش باشم این اخریااااا کلااااا ... خیلی ممنان از شما «مای فرندزانم» که با ما همراه هستید و از این جور تعارف هااا:)

پ.ن: ببخشید رنگ پست قهوگیه عن*ه :/... دیگه رنگ مورد علاخمه عادت کن بهش BD

 

#خَطَرات_من #دوستان #(: