- ۹۹/۰۵/۱۵
- ۱۰ نظر
منکه خسته شدم هر روز هر روز زنگ میزنن راجب مشاور و ازمون و کلاس حرف میزنن باهام :/
به گفته ی کی انا باید بهشون فحش بدی و تلفنو روشون قطع کنی!! XD
اما به گفته ی موتی اون بد بخت تلفن چیه گناهی نداره یک سری شماره هر روز بش میدم میگن بزنگ اینا رو :|
حالا اگه هفته ای پنچ شش بار قرعه به نام من میوفته و به من زندگ میزنن و اعصاب منو خرد میکنن و هر دفعه هم یک چیزو میگن مهم نیستااا ... طبق گفته ی موتی باید همون اول خیلی محترمانه بگی :سلام ... نه... ممنون ...نمی خوام ...تمایلی ندارم... خدافس ╮(─▽─)╭
یعنی بخاطر خودم که نه ولی بخاطر ایناهم که شده کنکور قبول شدم خودممممم زنگ میزنم بعشون میگم به خدا قسم من قبول شدم دیگه زنگ نزنین خونه ی ماع پول تلفونتون زیاد میادااا XD
راستیع سلام ملیک ._____.
صبحتونم بخیر و خوشی ((=
اهم از بد بختی های این دوران هرچه بگذریم خاطرات خوش ترند D;
شاعر اندکی پس از مرگ مغزی :||
پیکو فایل نمدونم چه مرگش شده عکس اپلود نمیکنه :||
در هر حال من پستو میزارم بعدا عکساش اومد اومد نیومد دیگع نم دانم از قوه ی تخیلتون استفاده کنید :)
یک مدت _قبل عید _ تو اوایل دوره کروناوینسین که باعث گشادی همگان شده بود یک جنبشی یکی از بچه ها راه انداخته بود میگفت سحر خیزا بیان تو گروه ساعت هفت صب یک «سلام صبح بخیر من بیدارم بزنن ✌🏻😌 » که البته منم با طرف رودوایسی داشتم شرکت کردم ولی از اونجایی که جغدم و تا ساعت پنج اینا بیدار بود و بعد میخوابیدم دیدم منکه تا خود پنج بیدارم دوساعتم بیشتر :|
هیچی دیگه ساعت هفت سلام صب بخیرمو میدادم بعد میگرفتم میخوابیدم XD
#گشاد_درون_سحر_خیز_بیرون
یک چیز دیگه هم راحب این گشاد درون بگم و خلاص ...
دیروز داشتیم فیلم میدیدیم که مامانم_ از اونجایی که مامانای ایرانی حواسشون به همه ی پدیده های اطراف هست الا خود فیلم:| _ به من گفت نرگس اون بامبوهه هستش گوشه ی حال ...
من : خب•~•
مامانم در حالی که چشاشو ریز کرده بود : فک کنم گلدونش اب نداره 😑
من : والا از این فاصله بدون عینکم سخت میبینم 😑برم از نزدیک مشاهده بنمایم D:
مامانم : بروD:
حالا رفتم نزدیک میبینم نه تنها اب نداره بلکه تار عنکبوت بسته :| ... جالبه که سبز سبز بودن برگاش *--*
مامانم : چن وقته دقیقا ابش ندادی ؟
من : 🙄
مامانم : تو مگه مسئول اب دادن به گلا نیستی ؟؟
بازهم من : 😅
هیچی دیگه ابش دادم تا ته گلدونو پر کردم ... بامبوعه هم نصفشو یک نفس سر کشید و در حالی که نفس نفس میزد گفت : هههععع .ً..خیلی تشنه ام بود ...ههععع ...خدا بزنه به کمرت که یک پیاله ابم از ماع دریغ میکنی :/
حالا مامانم اومده میگه برگاش چقد خاک داره روشون یک دستمال خیس کن تمریز بکش رو برگاش خاکاش برن !
من : یک به یکشون مادر من -ω-
مامانم : یک به یکشون فرزندم
بامبو : الهی بمیرم برات نرقسس😝
من : الهی برگات بریزه که اینقد من اشرف مخلوقات باید حمالی کنم برات :||
بامبو : بابا ااااشرف ... غش نکن دلم رفت (((=
من : خفه شو :|
وقتی دس مال اوردم تا تمیزش کنم اینقد خاک داشت اب خورد بش گل شد :|
هیچی دیگه رفتم یک دس مال دیگه هم اوردم ( ̄ω ̄;)
وقتی کارم تموم شد دستمالو انداختم رو شونم که برم پی کارم مامانم گفت : واستا واستاااا من هنوز یکم خاک میبینم رو اون برگهای بالاش !!
من : اووو تحت تاثیر قرار گرفتم چه چشمای عقابی داری مامان *--*
مامانم BD... ببین اون برگای کوچولوی بالاشو میگمااا
من : اونا هنوز کوچولو ان بزار قشنگ در بیان و متولد شن بعد غسل تمعیدشون میدم( ̄^ ̄)
مامانم اومد جلو و به برگا دست زد و در حالی که با انگشت اشاره و شصتش برگارو میمالید و صدای غیج غیج تمیزی رو می شنید گفت : اووو پسندیدم چه خوب پام کردی ! ... حالا برو بقیه رو هم بساب :)
اهممم ...بقیع = بیست سی تا گلدون که هر کدوم قد جنگل های امازون برگ دارن ://
من : خدایا همین الان منو بخووور. ಥ⌣ಥ
بامبوعه : عررررر اشرف مخلوقاتوووXDDD
من با خشم : خفه شو نکبت اعصاب خرد کن :||
عکس زیر همون نکبت اعصاب خوردکنه... به قیافش نگا نکنید از بیناموسای روزگاره :/
راستیع یک عدد سوال داشتم .______.
وقتی ته مکالمه بر میگردین میگین *سس ماست * منظورتون سس سس ماسته یا اقای سس ماستو میگین یا اهنگشو ؟؟
خیلی ذهنمو درگیر کرده تورو خیدا بگین XD
اهم : چقد گرمه این روزا !!... * پنکه رو از lOW به HIGH تغییر داد *
اوهوم : فیلم سینمایی کمدی یا باحال معرفی کنید (:
اهام اهنگ این پست Chicken,noodle,soup ... از جی هوپ و becky_G (:
بلعه و قس الا حاظا «درست نوشتم ؟ XD »
ساعت هفت و چهل دقیقه (:
صبخ بخیر من بیدارم 😌✌🏻
پیش به سوی صبحااانهههه🍞🍳🥛🥨🥪